۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

خــــون این انســــــــانهـــــا کمتـــــر از خــــون دیگـــــــــران نیست: فردا 2 سپتامبر 31 سال از نسل کشی در قارنا میگذرد

by Saied Sanandeij on Thursday, September 2, 2010 at 11:47am

فردا 2 سپتامبر یا 11 شهریور ماه 31 سال است که‌ از این نسل کشی میگذرد ،اما تا بحال صدای این جنایت به‌ تبریزیها و همدانیها هم نرسیده‌ تا چه‌ برسد به‌ دنیا خــــون این انســــــــانهـــــا کمتـــــر از خــــون دیگـــــــــرانی نیست که‌ بلندگوهیتان را برای انها روشـــــن کــــــرده‌اید

قارنا روستایی کردنشین از توابع شهرستان نقده در استان آذربایجان غربی است، که در هفت کیلومتری جنوب غربی نقده واقع

شده‌است.

این روستا در تاریخ11شهریور 1358شمسی برابر با 2 سپتامبر 1979 در کشاکش جنگ کردستان مورد حمله عوامل مسلح غلامرضا حسنی امام جمعهٔ ارومیه قرار گرفت که در جریان آن 68 نفر زن ، مرد، کودک ، نوجوان ، پیر (طبق امارهای رژیم ) از اهالی روستا کشته شدند

اجساد بجا مانده‌ از نسل کشی

روزنامه کیهان 1358/1/18 گزارشی در مورد تخلیه دسته‌جمعی بیش از 30 روستای کرد زبان ناحیه سومای و برادوست بر اثر فشار فئودال‌ها و عوامل مسلح چاپ کرد

عبدالله ابریشمی در این باره در روزنامه کیهان می‌نویسد

در آذربایجان غربی با تحریک برادران ترک و شیعه علیه کردها و با کمک انحصارطلبان قدرت در این خطه یک جو فاشیستی ضد کرد بوجود آورده‌اند که موجب فجایع نقده، قارنه، کانی ماسیده و... گردید. این فجایع بهانه مناسبی برای تبلیغات علیه انقلاب اسلامی به دست دشمنان داخلی و خارجی سپرد، و موجب بدبینی شدید کردها نسبت به حکومت شد.

بخشی از فرمان خمینی در 27 مرداد 58 در صدور حکم حمله به کردستان:

ا".. از اطراف ایران گروه‌های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده‌اند من دستور بدهم به سوی پاوه رفته، غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می‌کنم و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‌کنم، اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مسلح تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول میدانم.."ا

در بعد از ظهر آن روز خمینی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان در قم در بارهٔ درخواست مردم کردستان برای خودگردانی چنین گفت

ا"... مرزها را آزاد کردند، قلم‌ها را آزاد کردند، گفتار را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال این که این‌ها یک مردمی هستند... این‌ها خرابکارند، دیگر با این اشخاص نمی‌شود با ملایمت رفتار کرد... این‌ها یک جمعیت خرابکار هستند، یک جمعیت فاسد هستند. این‌ها را ما نمی‌توانیم که بگذاریم که هر کاری که دلشان می‌خواهد بکنند. حالا هم اعتراض کرده‌اند که خود شماها دارید این کارها را می‌کنید. نظیر آن‌ها که پریروز و چند روز پیش آن خرابکاری را کردند... خودشان ایجاد غائله می‌کنند بعد گردن مردم می‌گذارند... یک چنین مردمی هستند... با این‌ها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار می‌کنیم..

ا(وزنامه­های کیهان و اطلاعات و...، شنبه 27 مرداد ماه 1358

روز قبل از کشتار قارنا علمای اهل سنت کردستان طی نامه‌ای اعتراضی در مورد کشتار کردها به خمینی چنین نوشتند:

ا"...بر اثر تبلیغات شوم و اخبار ناصحیح مشتی مغرض و ناآگاه ذهن رهبر را علیه ملت کرد مشوب نموده و موجب گردیده علیه ملت کرد اعلام بسیج عمومی شود و در نهایت قساوت و بی رحمی افراد غیر مسلح و بیگناه را که جرمی جز کرد بودن و سنی بودن ندارند در دادگاه اسلامی بدون

محاکمه محکوم و تیرباران شوند..."ا

غلامرضا حسنی امام جمعهٔ ارومیه‌ در زمان نسل کشی

کشتار قانا

نامه‌ حاج عظیم معبودی یکی از عاملهای کشتار قارنا

ا"..جناب اقای بهلول گلستان و عزیز بازدار و خلیل خسروی. پس از سلام خواهشمندم برای آمد و رفت شهر برای خاربار ده قارنا هم خودتان و هم برادران دیگر روستای قارنا آمد و رفت داشته باشید. هرکسی کوچک‌ترین ناراحتی برای شماها و برادران کرد دیگر ایجاد نماید فوری به انتظامات یا خود بنده مراجعه فرمایید تا باسم ضد انقلاب ان کس را گرفته و به مقامات دولتی تحویل دهم خلاصه هیچگونه وحشت و ناراحت نباشید، ما هم برادر هستیم...."ا

با تقدیم احترام حاج عظیم معبودی

امضاء‌:10/6/1358

ا(کتاب قارنا و انقلاب تالیف بهزاد خوشحالی)ا

این نامه مردم روستا را از ترک روستا منصرف می‌کند و باعث می‌شود تا آنها مطمئن شوند که حمله‌ای در کار نخواهد بود. اما در روز 11 شهریور ماه روستا محاصره می‌شود در حدود ساعت یک بعد از ظهر، حدود صد نفر ملبس به یونیفورم‌های سپاه با اسلحه‌های ژ3و قمه وارد روستا می‌شوند محمود مستورزاده روحانی روستا که متوجه نیت عوامل مسلح شده بود قرآن را بر می‌دارد و از آنها می‌خواهد تا شفاعت قرآن را قبول کنند و از کشتار مردم صرف نظر کنند، اما افراد مسلح وی را می‌کشند و سپس سرش را می‌برند.عرض سه ساعت قتل عام می‌شوند. افرادی کسانی که توانستند خود را پنهان کنند و یا اینکه بگریزند جان سالم بدر می‌برند و بقیه ساکنان روستا که 68 نفر بودند، در

که توانسته بودند از روستا فرار کنند به کوهستان بوداخ پناه می‌برند

اقدامات و تحقیقات بعد از کشتار

ابوالحسن بنی صدر که در آن زمان روزنامه انقلاب اسلامی را در اختیار داشت در چند سطر به این فاجعه پرداخت و عاملین این جنایت را افرادی خارجی و خارج از مرز قلمداد کرد

برگرفته از سایت چشم انداز

شماره 652 روزنامه انقلاب اسلامی در هجرت چنین نوشت: در ﺁن زمان، همین امام جمعه ارومیه حجت السلام حسنی نماینده امام خمینی در ﺁذربایجان غربی بود و به این دلیل که تعدادی از نیروهای کومله برای حمله به نیروهای نظامی ایران در روستای قارنا با سنگر گرفتن در پشت سر مردم به نیروها حمله می‌کردند، دستور داد برای کشتن افراد کومله مردم را قتل عام کنند

.

مهدی بهادران که از سوی حسینعلی منتظری مسئول تحقیق در مورد کشتار قارنا شد، در گزارشش می‌نویسد

با تحقیقات مفصل که گزارشات و نوارهای موجود جوانمردان استخدامی ژاندارمری و مجاهد نماهای نقده تحت سرپرستی آقای معبودی و سرگرد نجفی در قارنا از توابع نقده حداقل ۴۵ نفر را بدون گناه قتل عام کرده در محل سکونت آنها و بعداً کشته‏‌ها را در بیابان‌ها انتقال داده ‏اند که وانمود نمایند در جنگ کشته شده ‏اند و دهات را غارت کرده و به آتش کشیده ‏اند و استوار بیگلری در کوپلکو ۵ نفر را کشته و این در اثر بی لیاقتی یا خیانت و توطئه فرماندهان ژاندارمری از یکسو و تحریک احساسات ضد کردی و ......... متاسفانه با اینکه عاملین این کشتار شناخته شده ‏اند به علت حمایت ظهیر نژاد ( فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه)از مفسدین محلی امکان دستگیری و مجازاتشان نیست.

ا(روزنامه اطلاعات 26/6/1358)ا

صادق خلخالی که خود عامل بسیاری از اعدام‌ها در کردستان بوده بعد از کشتار قارنا در تلگرافی به دفتر خمینی چنین می‌نویسد

بسمه تعالی

دفتر محترم امام خمینی دامت برکاته

جریانات جان سوز قارنه دل هر انسانی را می‌سوزاند. ملا محمود مستورزاده که با قرآن به پیش واز مردم رفته عمال معبودی و سرگرد نجفی و عزیز قادری و ملا حسنی آن‌ها را کشته‌اند و شصت و پنج نفر به طرز فجیع.اگر امام به این امر جان سوز رسیدگی نفرماید پس کدام مقام رسیدگی کند.

با احترام - صادق خلخالی

20/6/1358

آ(برگرفته از وبلاگ چشم انداز)ا

با اینکه تحقیقات زیادی در مورد این کشتار از سوی هیئت حسن نیت، مهدی بهادران نماینده حسینعلی منتظری، نماینده نخست وزیر و....... انجام گرفت و مسببان کشتار شناخته شدند و نیز تمامی مسئولان وقت وعده دادند که مسببان مجازات گردند، تا کنون هیچ کدام از مسببان مجازات نشده‌اند

.

حقگو استاندار وقت آذربایجان غربی در مصاحبه با مجله چشم انداز ایران می‌گوید

ایا تحقیقاتی برای ریشه‌یابی حادثه قارنا شد؟

ظاهراً دو گروه اظهار نظر کرده‌اند یکی آقای بهادران که از سوی آقای آیت‌الله‌العظمی منتظری به منطقه آمدند و یکی هم گزارش استانداری بود چیزی در این مورد به‌خاطر دارید؟ گزارش آقای بهادران به دست من نرسید احتمالاً بعد از فوت نامبرده از بین رفته باشد. آمدن آقای بهادران به منطقه بدون خبر و هماهنگی بود خودشان آمدند و اظهارنظرهائی هم کردندو رفتند البته زحمات آقای بهادران و مانند ایشان که در مواردی برای انجام مأموریت‌هائی به منطقه می‌آمدند ناشی از عشق و علاقه شان به انقلاب بود و قابل احترام و تقدیر است اما این کارهای هماهنگی نشده همه موازی کاری و باعث لوث مدیریت می‌شد و نهایتا نیز نتیجه‌ای هم نداد. از گزارش استانداری چیزی خاطرم نیست. "

فضل‌الله صلواتی نیز به بی خبر ماندن دولت موقت از این رویداد و سایر موارد درگیری‌های مرزی اشاره می‌کند

حمزه شريفي 15 ساله دانش اموز سال سوم راهنمائي درباره انچه ساعت يك بعدازظهر روز 11 شهريورامسال گذشت اینچنین میگوید

...تمام اطراف ده را با تانك و توپ محاصره كرده بودند، و ساعت يك بعدازظهر عده اي حدود صد نفر بهمراه شخصي باسم قادري، بشكل مجاهدين پاسدار، بخانه‏ها ريختند و هر كسي را دم دستشان ديدند، كشتند و سر بريدند. روحاني ده، با يك جلد قران، نزد انها رفت و قسم خورد كه مردم اين ده هيچ تقصير و گناهي ندارند. مهاجمين روحاني ده را فوراً كشتند و سرش را بريدند و با خود بردند و هنوز سر روحاني ده پيدا نشده است،

زني كه دو فرزند 15و 18 ساله اش را در اين كشتار از دست داده است مي گويد:

ا.....انها به هيچكس رحم نكردند. اينهمه بيرحمي را ما هيچ جا نشنيده بوديم انها كه حالا زنده اند در ان ساعت يا در ده در خانه شان نبودند يا توانستند به طريقي خود را مخفي كنند

پيرمردي بنام سيداحمد، مي گويد:.....بعضيها را با تفنگ كشتند بعضيهارا با چاقو و كارد سر بريدند، بعضيها را هم مخصوصاً كودكان را زير لگد و پوتين خفه كردند.

سيد احمد كه 9 نفر از اعضاي خانواده اش را از دست داده است میگوید ان روز جهنم را جلوي چشم خود ديدم.

گروهي از اهالي ده «قارنا» با اطلاع از سفر هيات حسن نيت به كردستان با دو ميني بوس از «قارنا» به مهاباد امدند. انها با حرف‏هايشان، داريوش فروهر را سخت متأثر كرده بودند. وقتي فروهر به زني كه شوهر و دو دخترش را از دست داده بود گفت بكار شما رسيدگي مي شود

،

با فرياد و بغض گفت

ا...در ده ما جنايت شده، ما پول نمي خواهيم، ما فقط مي خواهيم قاتلين عزيزان ما را بگيريد و محاكمه كنيد و مزدشان را كف دستشان بگذاريد. ما مي خواهيم ان گروهي كه وارد خانه‏هاي ما شدند و عده اي طفل معصوم و بي گناه را كشتند و حالا با خيال راحت و خيلي خونسرد، از مقابل ما مي گذرند دستگير و محاكمه شوند. ما چيزي نمي خواهيم، جز عدالت. ما مي خواهيم كسي به فرياد ما برسد. كسي بيايد اينجا و به كار ما رسيدگي كند. ديروز عده اي امدند و گفتند: خوب جنگ بود و جنگ هم از اين حرفها دارد،اما بخدا، به دين، به پيغمبر،اينجا جنگ نبود،اينجا يك مشت مردم بي گناه را سلاخي كردند. بچه چهار ساله چطور مي توانست در جنگ شركت داشته باشد.

دوستان این متن را من از سایتهای دیگر جمع کرده‌ و ارائه‌ میدهم ، اگر اشتباهی در ان است لطف کنید و من را در جریان بگذارید

دوستانی که‌ میخواهند از این مطلب در رادیو و یا سایتها استفاده‌ کننند ، میتوانند از ان به‌ هر صورت که‌ صلاح میدانند استفاده‌ کنند ، من این مطلب را برای انسانها نوشته‌ ام نه‌ برای خودم ، لطف کنید و صدای این انسانها را به‌ دنیا برسانید ، ،

۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه



اين چهره راستين حسين ابن علی امام سوم شعیان جهان است



اين چهره راستين حسين کسی که به همراه برادرش حسن در کشتار

بيرحمانه و وحشيانه هموطنان ما در طبرستان شرکت داشته است.

اين عکس از روی يک نقاشی که در موزه لوور پاريس نگهداری ميشود

گرفته شده است


حسين بن علی امام سوم شيعيان خود ميگويد: « ما از تبار قريش هستيم و هوا خواهان ما عرب و دشمنان ما ايرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ايرانی بهتر و بالاتر و هر ايرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ايرانيها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد٫ زنانشان را بفروش رسانيد و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت

( سفينه البحار و مدينه الاحکام و الآثار صفحه ۱۶۴ ٫ حاج شيخ عباس قمی )



بله درست است تعجب نکنيد اين سخنان امام حسين است که ۱۴۰۰ سال هموطنان ما هر ساله به خاطر او عزاداری ميکنند و بر سر و صورت خود ميکوبند و عده ای هم پا را فراتر از اين گذاشته و برای قاتل پدران ما قمه بر سر و بدن خود ميزنند و جوی خون راه می اندازند!!!وحتی کار اين زن بدبخت شيعه بجايی رسيده که بخاطر يک تازی جنايتکار چه بلايی بر سر فرزند بيگناه خود مياورد



به خاطر کی؟ به خاطر چی؟! تا کی بايد ايرانی دشمنان قسم خورده خود را پرستش کند و از آنها بت بسازد؟ همين امام حسين که يکی از بزرگترين بتهای شيعيان است کسی بود که به همراه برادرش حسن در کشتار مردم طبرستان شرکت داشتند.

آيا اين امر غير قابل قبول است که تا به حال دولتها و دست اندرکاران تازی پرست و به خصوص ملاهای کثيف جمهوری اسلامی که سنگ شيعه و علی و دوازده امام رو به سينه ميزنند تمامی اسناد و مدارک موجود در کتابهای تاريخی را پاک کرده و يا تغيير داده اند تا مردم ايران را در خواب ننگ آلود مسلمانی نگاه دارند؟!

سالهاست که با سانسور و دستکاری در اسناد و کتابهای تاريخی سعی داشته اند تا چهره زشت و وحشی اين جنايتکاران بيابانگرد را پنهان کرده و از آنها چهره ای معصوم و دوست داشتنی (!) ساخته اند و اين يکی از اسرار پايداری اسلام تا به امروز است يعنی سانسور شديد و نگاه داشتن مردم در جهل و نادانی. چه بسا که اگر غير ازاين ميکردند اسلام به هيچ عنوان تا به امروز حداقل در ايران دوام نمی آورد. اگر مردم ما بدانند که اين اشخاصی که از آنها بت ساخته اند٫ چه جناياتی بر پدران و مادران ما کرده اند هرگز دين اسلام در ايران وجود نداشت.

در اينجا ميخواهم به استناد به چند سند معتبر تاريخی که گوشه ای از اسناد جنايات اين تازيان است را برای شما بياورم تا بيشتر با چهره زشت و کثيف تازيان آشنا شويد.

فتوح البلدان- بلاذری صفحه ۳۰۳

« عثمان در سال ۲۹ هجری سعيد ابن عاص را والی کوفه کرد و عبدالله بن عامر کريز را والی بصره مرزبان طوس به اين دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد که هر کدام فاتح شدند مالک آنجا شناخته شوند . هر دو حرکت کردند عبدالله از او پيشی گرفت و سعيد به سوی طبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن و حسين هر دو بودند...»

زندگانی امام حسين - زين العابدين رهنما - جلد دوم - فصل سوم - صفحه ۲۰

در سال س ام هجری يعنی هفت سال پس از خلافتش ( عثمان ) آن فرمانده ماجراجوی عرب ( سعيد بن عاص ) را با نيروی تازه نفس از کوفه بسوی طبرستان فرستاد. دو فرزند علی امام حسن و امام حسين هم بسمت مجاهدان اسلامی که اين جهاد برای هر خاندان مسلمان وظيفه بشمار ميامد زير دست اين فرمانده اموی حرکت کردند.... اين نيروی تازه نفس به حدود طبرستان رسيدو نخست با دژ مستحکم و قلعه ناگشودنی آن برخورد کرد. سعيد بن عاص دانست که تصرف اين دژ ناممکن است. سعيد هيئتی را به قلعه فرستاد و تقاضای صلح و تاديه جزيه نمود. پس از گفتگوی بسيار سپهبد قلعه برای جلوگيری از خونريزی پيشنهاد صلح او را پذيرفت بشرط اينکه نيروی تازيان به مردم قلعه و دفاع کنندگان اين دژ آسيبی نرسانند. اين شرط پذيرفته شد و سپهبد دستور گشودن دروازه های کوه پيکر قلعه را داد. هنگام باز شدن دروازه بزرگ قلعه که چندين گز طول و عرضش بود و با کبکبه و وقاری آهسته آهسته روی پايه های قطور آهنی ميچرخيد و باز ميشد عربها به تماشای آن ايستاده و حيرت زده بودند! سعيد بن عاص فرمانده عرب با تمام نيروی خود به درون قلعه آمد و مطابق نقشه ای که قبلا طرح ريزی کرده بودند دستور داد بيدرنگ نقاط بلند و سخت قلعه را اشغال کنند و نيروی ايران را خلع سلاح نمايند. فردای آن روز يکايک مدافعان قلعه را گرفت بعضی را در زنجير نگاه داشت و بيشتر آنها را کشت. کشتاری بيرحمانه در قلعه انجام داد.

زندگانی امام حسين - زين العابدين رهنما - جلد اول - فصل بيست و نهم - صفحه ۱۸۳

ارينب ( ۱ ):

آری او ( حسين ) را ديده ام از مردانگی و شجاعتهای او هم در جنگهای آفريقا و هم در نبرد طبرستان چيزها شنيده ام.

پيامبر - زين العابدين رهنما - جلد سوم - صفحه ۶۵۹ - در مورد خسناء شاعره عرب

اين زن شاعره ( خسناء ) آنقدر در ايمانش قوی و در عقيده اش به اسلام پايدار ماند که در جنگ قادسيه با چهار فرزندش شرکت کرد و آن وصيت مشهور را نمود و آنها را به صبر و مقاومت در برابر دشمن تحريص و تشويق کرد تا هر چهار نفر آنها کشته شدند....

بله يکی ديگر از بدبختيهای ما اين است که تاريخ نويسان و محققان ما ايرانيان را « دشمن » و سرداران عرب را « ماجراجو » می نامند با اين حال و روز عاقبتی بهتر ازاين نخواهيم داشت.

پاورقی:

۱- ارينب- زنی که نخست نامزد يزيد ميشود و چون حسين او را گمراه ميکند و با گول زدن سوی خود ميکشد بدينگونه کينه جويی يزيد برانگيخته ميشود و حسين خود را بر سر اين زن به کشتن ميدهد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

هرگز فراموش نخواهیم کرد و هرگز نخواهیم بخشید.

ترانه‌ای برای
فرزاد کمانگر، شیرین علم‌هولی، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیانکه در سحرگاهان ۱۹ شهریور ۱۳۸۹ در قتلگاه اوین اعدام شدند.
و بیاد 59 ستاره درخشان در آسمان کردستان
جمهوری اسلامی با اعدام ناجوانمردانه فرزاد کمانگر و دیگر هموطنان کردمان میخ‌هایی‌ تازه بر تابوت خود کوبید و اقوام ایرانی‌ را با هم متحد تر کرد.


با تشکر از وبسایت IRAN SOS

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

فیلمی از عزاداری عاشورای حسینی‌ در وین ، مهد موسیقی کلاسیک دنیا

از الان بگویم که این فیلم حاوی صحنه‌های قمه زنی‌ است ولی‌ در عین اشمئزاز به ما یاد آوری می‌کند که در چه دنیایی زندگی‌ می‌کنیم و اگر کمی‌ خود را مسئول بدانیم بما یاد آوری می‌کند که چه وظیفه خطیری را که همانا مقابله با تحجر دینی است بر گردن داریم. دیدن این کلیپ مرا بی‌ اختیار بیاد اثر بیاد ماندنی ایرج میرزا در باره مراسم قمه زنی‌ انداخت که در ادامه با هم خواهیم خواند.




زن قحبه چه می کشی خودت را- دیگر نشود حسین زنده

کشتند و گذشت و رفت و شد خاک- خاکش علف و علف چرنده

من هم گویم که یزید بد کرد- لعنت به یزید بد کننده

اما دگر ین کتل متل چیست- وین دسته ی خنده ی آورنده

تخم چه کسی برید خواهی - با این قمه های نا برنده

آیا تو سکینه ی که گویی- سو ایستمبرم عمیم گلنده

کو شمر و تو کیستی که گویی- گل قویما منی شمیر النده

تو زینب خواهر حسینی - ای نره خره سبیل گنده

خجلت نکشی میان مردم- از ین حرکات مثل جنده

در جنگ دوسل قبل دیدی- شد چند کرور نفس رنده

از اینهمه کشتگان نگردید- یک مو ز زهار چرخ کنده

در سيزده قرن پيش اگر شد -هفتاد و دو تن ز سر فکنده

امروز چرا تو می کنی ریش- ای در خور صد هزار خنده

باور نکنی بیا ببندیم- یک شرط به صرفه برنده

صد روز دگر برو چو امروز- بشکاف سرو بکوب دنده

هی بر سرو ریش خود بزن گل- هی بر تن خود بمال سنده

هی با قمه زن به کله خویش- کاری که کند تبر به کنده

هی بر سر خود بزن دودستی- چون بال که می زند پرنده

هی کو که حسین کفن ندارد- هی پاره بکن عبای ژنده

گر زنده نشد عنم به ریشت- گر شد عن تو به ریش بنده


.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه


حماسه نازلی ( وارطان )، سروده زیبا و بیاد ماندنی احمد شاملو با صدای گرم جهان

مرگ نازلی

«ــ نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
دست از گمان بدار!
با مرگِ نحس پنجه میفکن!
بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار...»


نازلی سخن نگفت
سرافراز
دندانِ خشم بر جگرِ خسته بست و رفت...



«ــ نازلی! سخن بگو!
مرغِ سکوت، جوجه‌ی مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشسته‌ست!»

نازلی سخن نگفت؛
چو خورشید
از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت...



نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دَم درین ظلام درخشید و جَست و رفت...

نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گُل داد و
مژده داد: «زمستان شکست!»
و
رفت...

زندان قصر ۱۳۳۳





۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

درزی نیز در كوزه افتاد




حكیم سخنور، ابوالمعالی كیكاووس ابن اسكندر در حكایتی زیبا چنین آورده است:

به شهر مرو درزئی‌ بود كه بر در دروازه گورستان، دكانی‌داشت و كوزه ای در میخی آویخته بود و هوس آن داشتی كه هر جنازه ای كه از آن شهر بیرون بردندی، وی سنگی اندر آن كوزه افكندی، و هر ماهی حساب آن سنگها بكردی كه چند كس را بردند و باز كوزه تهی كردی و سنگ همی در افكندی تا ماهی دیگر...

تا روزگار برآمد، از قضا درزی بمرد، مردی به طلب درزی آمد و خبر مرگ درزی نداشت، در دوكانش بسته بود، همسایه را پرسید كه: این درزی كجاست كه حاضر نیست؟

همسایه گفت: درزی نیز در كوزه افتاد.(2)

پی‌نوشت‌ها:

1- خیاط

2- قابوسنامه، تالیف، ابوالمعالی كیكاووس ابن اسكندر.

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه





او هم شاید سبز است






این نقدی است بر یک لینک داغ در وبسایت بالاترین این لینک در باره عکس هایی‌ است از احمدی نژاد در سفرش به بندر عباس و دختری که بر روی خودروی ‌او رفته تا با او صحبت کند. در این لینک ضمن ارائه دو عکس که از خبرگزاری ایسنا حذف شده آمده است:




" مشخص نیست که این خانم جوان چگونه به بالای ماشین محموتی رفته و اونجا نشسته
دوستی میگفت شاید قهرمان پرش بوده باشه و دوستی دیگر میگفت حتما محافظ بغلش کرده گذاشتش بالا !!! الله اعلم
احتمالا بعدها مشخص خواهد شد که موضوعات مورد بحث محموتی و این خانم چی بوده و چه وعده هایی از رییس دولت کودتا به ایشون داده شده "




من میگویم چرا به این دختر جوان هموطن توهین می‌کنید، شما بهتر است سری به آن قسمت ایران بزنید و یا حداقل در باره آنجا کمی‌ مطالعه کنید تا عمق فقر و محنت مردم آنجا را متوجه شوید ، او ، شاید محنت کشیده‌ای است که بزور خودش را به آن بالا رسانده تا حرفش را بزند ، خوب به عکسها نگاه کنید: او هم شاید سبز است.

آموزش شنای کودکان به روش عربها

بدون هیچ شرحی!

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

آیا چهار شنبه سوری امسال نقطه شروعی خواهد بود برای تظاهرات شبانه خیابانی


تظاهرات شبانه خیابانی میتواند و باید جایگاه خود را در مبارزات مردمی داشته باشد زیرا این شکل از مبارزه ، تاکتیکی است که در آن:

۱-بدلیل تاریکی‌ شب نیروهای سرکوبگر بیشترین آسیب پذیری را دارند.

۲- امکان شناسایی مبارزان به حداقل ممکن می‌رسد.

۳-بدلیل سکوت شبانه و نبودن صدا‌های روز مانند بوق ماشینها و صدای موتور آنها حتی با زدن سوت می‌توان دیگران را از ورود سرکوبگران به منطقه آگاه نمود.

۴-کسانی‌ که به دلایل محدودیتهای قانونی مثل کار کردن در ارگانهای دولتی نمیتوانند در تظاهرات روزانه (بدلیل امکان شناسایی) شرکت کنند ، با خیال نسبتا راحتی‌ میتوانند در تظاهرات شبانه شرکت کنند.

شاید محاسن بیشتری هم در این نوع تظاهرات باشد که بفکر من نمیرسند اما در این میان خطراتی هم در کمین معترضین شبانه خواهد بود که فکر نمیکنم بیشتر از خطرات در تظاهرات روزانه باشد.

در خاتمه نظرتان را جلب می‌کنم به مطالبی که چندی پیش در همین زمینه ارائه دادم(لینک زیر).

http://parsimard.blogspot.com/2009/12/blog-post.html


۱۳۸۸ بهمن ۵, دوشنبه

سنگ و خدا

آیا خداوند قادر میتواند یک سنگ عظیمی‌ بسازد که خود بتنهایی قادر به حرکت دادن آن نباشد.






این سوال را وقتی‌ شش، هفت سالم بود و به مکتب قرآن میرفتم یکی‌ از اعضای فامیل از من پرسید او ایمان من را به خدا سست کرد و فکر مرا بسوی یک باور ناشناخته سوق داد. حدودا چهارده ساله بودم که از دبیر تعلیمات دینی که یک روحانی بود سوالی‌ را که سالها فکرم را به خود مشغول کرده بود پرسیدم، آخوند نگاه غضبناکی به من کرد و گفت که دهانم را آب بکشم و گفت که این سوال‌ها را بهاییان طرح میکنند برای اینکه ایمان بچه مسلمانها را از بین ببرند، و ایمان من بچه مسلمان را که تا آن روز به جستجوی جواب، قرآن، کتاب، روزنامه و مجله و یا هر نوشته دیگری را که فکر می‌کردم راهگشای ایمان من به خدا باشد را خوانده بودم ،یکباره بر باد داد با جوابش.
پنج سال بعد از آن سال ۵۷ بود و انقلاب و پس از آن. آن عضو فامیل ،که خدایش بیامرزد، به جرگه حزب‌الله پیوست و من به تقابل. به خوبی‌ یادم هست که یک روز که با هم بحث میکردیم بسیار بر آشفت و بر من تهدید وار نهیب زد که تو را در پشت میله‌های زندان میبینم و من که بسیار دوستش میداشتم، بپاس احترام هیچ نگفتم. بعدها او نیز به پوچی این حکومت پی‌ برد.
آه که اگر آن سوال را از من نکرده بود.

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه


از سلسله ایمیل‌های آقا محمود





چرا باید زبان انگلیسی آموخت؟


برای اینکه مثل این حضرت اجل با پیرهنی که پشتش نوشته برای مشروب خوردن و سکس به دنیا آمدم به مسجد نره
با دیدن این ویدئو کلیپ کوتاه بی‌ اختیار بیاد گفته ملای روم افتادم که:


آن نفسی که با خودی، خود تو شکار پشه‌ای
وان نفسی که بیخودی شیر شکار آیدت

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

بسیجی‌ و دانشجو


بسیجی با پوزخندی به دانشجو گفت: ما برای شرف و دین و آبرو می جنگیم، آنوقت شما برای آزادی !!؟؟

دانشجو گفت: خوب البته هر کس برای آنچه ندارد می جنگد

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

شیوه‌های احمدی نژادی


کاملا درست است ، بالاترین در دست باند خاصی‌ است، باندی که فقط لینکهای خنثی یا لینکهای همسو با خودش را بالا میبرد. اکانت من را هم فقط به خاطر اینکه گفته بودم "آقای خاتمی خودت غلط میکنی‌ که می‌گویی مردم غلط کرده اند" بستند. خیلی‌‌ها منفی‌ غیر واقعی‌ و یا تکراری دادند و خیلی‌ها هم مثبت دادند. کلّ رأی‌ها خیلی‌ زیاد نبود ولی‌ نظرها جالب بودند یک کاربر(فکر می‌کنم niki) از من خواست که تیتر را بردارم و بر نداشتم، در نتیجه رای منفی‌ داد و پس از مدت کوتاهی‌ اکانت من نه به خاطر غیر واقعی‌ و یا توهین آمیز بلکه بدلیل استفاده از بالاترین به عنوان وبلاگ بسته شد. تیتر از تویتر بود و یک توضیح کوتاه هم بدنبال آن، کاری که خیلی‌ از کاربرها میکنند و آنهایی که نور چشمی اند به بالا میروند. برای من بالاترین جای خوبی‌ بود که در آن میتوانستم عقاید و نظراتم را با دیگران در میان بگذارم ولی‌ وقتی‌ که میبینم فقط به خاطر درج یک نظر هر چند نه خوشایند یا توهین آمیز برای عده‌ای از حق نظر دادن محروم میشوم ، آن تشکیلاتی که به آن امیدوار بوده‌ام برایم رنگ میبازد.قدر مسلم اینکه من یا هر کس دیگری اگر حرفی‌ برای گفتن داشته باشد دیر یا زود جایی‌ را برای ابراز عقیده خواهد یافت. من واقعا نگران آینده جنبش هستم وقتی‌ که میبینم شیوه‌های احمدی نژادی اختناق و سرکوب که متاسفانه جزئی از جهل حکم بر جامعه است حتی در وبسایت‌های دمکراتیک مانند بالاترین دست به خودنمائی و اقتدار بزند. در پایان سخن آرزوی پیروزی برای خود و تمامی‌ ایرانیان آزادیخواه و وطنپرست را دارم.
علی‌ اصغر پارسی‌- پارسیمرد

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه





خودروهای ضد شورش را بر علیه مزدوران بکار گیریم:







آنچه مسلم است رژیم از خودروهای جدید وارداتی‌ برای سرکوب تظاهرات فراگیر آینده که احتمالا بزرگترین آن در روز ۲۲ بهمن خواهد بود استفاده خواهد کرد . این درست است که ما یک جنبش مسالمت آمیز را به پیش می‌بریم اما این به این معنی نیست که ما باید بایستیم و نگاه کنیم که ماشینهای ضد شورش از روی همرزمانمان رد شوند و ما فقط بگوییم مرگ بر دیکتاتور . همانطور که پرهیز از خشونت در دستور کار ما قرار دارد، جلوگیری از خشونت طرف مقابل بر علیه ما نیز باید یکی‌ از دستورات اکید کاری ما باشد. بر همین مبناست که همانگونه که همرزمانمان خیلی‌ سریع مشخصات خودروهی سرکوب را در اختیار همگان قرار دادند ، همه آنهایی که به نوعی به این اطلاعت دسترسی‌ دارند میبایست نقاط ضعف و راه‌های دسترسی‌ به این خودروها را هم به موقع یعنی‌ یکی‌ دو روز قبل از تظاهرات در اختیار دیگران قرار دهند، (یکی‌ دو روز قبل برای اینکه رژیم فرصت پیشگیری ناداشته باشد).
هدف : هدف از این کار در وحله اول نه نابودی خودروها بلکه تصرف و بکارگیری آنها بر علیه خود سرکوبگران می‌باشد، تصور این که با خودروهای خودشان فراریشان دهیم و یا سنگر‌هایشان را فتح کنیم شاید کمی‌ خیالی بنظر برسد ولی‌ حالا دیگر همه میدانیم که چندان هم دور از دسترس نیست. و در نهایت چنانچه به هدف خود نرسیدیم با دانستن نقاط ضعف خودروها بهتر می‌توان آنها را از کار انداخت . توجه کنیم که هر یک از این ادوات سرکوب میتواند صدها نفر را به خاک و خون بکشد.
به هوش باشیم که رژیم با ملت اتمام حجت کرده و هدفش حفظ بقای خود حتی به قیمت نابودی تمامی ایران و مردمان سلحشورش است.
مصمم باشیم که پیروزی با ماست.


علی‌ اصغر پارسی‌

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

علی‌ گلزاده غفوری در گذشت







دیروز خبری و سوگنامه‌ای از طرف آقای محسن کدیور در سایت راه سبز منتشر شده بود و لینکی‌ از آن هم در وبسایت بالاترین. خبر در بأره فوت تأسف بار آقای گلزاده غفوری بود ، مردی که آزادگی را به دین و دنیا نفروخت، مردی که حکومت جهل و ریا و تزویر همه چیزش یعنی فرزندانش را از او گرفت و او دم بر نیاورد و نتوانست هم کاری کند و چیزی بگوید چرا که همه چیز و همه کس بر علیه‌اش بودند و دردناک تر برای او اینکه در این روزهای آخر برخی‌ از بازجویان و اعدام کنندگان فرزندان ازدیخواه‌اش را در کسوت آزادیخواهی و اصلاح طلبی میدید و چه پر معنا که از خیل به ظاهر دوستانش فقط شاگرد قدیمی‌ او محسن کدیور برایش سوگنامه ای نوشت. روحش شاد .لینک راه سبز را در "بالاترین " در قسمت نظرات خواهید دید ، لینکی‌ که در عرض ۱۹ ساعت فقط ۲۴ رأی آورد.